هستیهستی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

تمام هستی مامان و بابا

خاطره روز تولدت... شیرین ترین روز عمر من و بابا

مامانی میخوام از روزی بگم که به دنیا اومدی روز قشنگ نیمه مهر ... اتفاقا اون روز روز جهانی کودک هم بود عزیز دلم صبح زود بیدار شدیم با بابا و مامان جون و خاله شیوا اماده شدیم برای رفتن بیمارستان . من اون روز به عکس روزای دیگه کاملا اروم بودم خدا روشکر بابا جون برامون قران گرفتن و بدرقمون کردن .... خاله شیوا گفتن یه خوشکل میره دو تا خوشکل برمیگرده... خلاصه حدودای ساعت 7 رفتیم بیمارستان اردیبهشت اونجا پرستارها به کارهامون رسیدگی کردن وسایلمونو تو اتاقمون گذاشتن و لباسای مامانو عوض کردن ویه لباس با مزه ابی به مامان پوشوندن مامانی خاله شیوا هم از همه این مراحل عکس و فیلم میگرفتن بابا هم اومد اتاقمونو دید عزیزم اتاقمون خی...
29 فروردين 1392
1